رد پای نی نی
وقتی دو تا خط قرمز روی بی بی چک را دیدم ، قلبم هزار تا زد . اولین نشانه از تو اما آنقدر کمرنگ که می ترسیدم فقط یک خیال شیرین باشی . آزمایش دادم و بعد از چند بار تکرار گفتند که از بهشت بار سفر به زمین را بستی . اشک شوق امن نمی داد تا سجده ی شکر به جا بیاورم . به بابایی خبر دادم . او هم خوش حال شد . نوبت رسید به سامیار که سالها آرزوی شمع تولدش یک برادر یا خواهر بود . یک بار مدرسه خواست تا آرزویش را نقاشی بکشد . او یک اتاق کشید با یک قاب عکس روی دیوارش . گفت : این اتاق من است . این هم عکس من و برادرم است . آن روز از ته قلبم از خدا خواستم که بیایی . و حالا..... شب که بابایی اومد , از سامیار خواستیم سورپرایز ما را حدس بزند . به فکرش هم نر...
نویسنده :
مامان پسرها
3:02